پرش به محتویات

فقط برای سی روز

مدل ذهنی روی انتخاب‌ها و تصمیم‌های من سایه می‌اندازه. مهم ترین چیزی که تو زندگی می‌تونم براش وقت بگذارم مدل ذهنی هست!

از وبلاگ مشیرفر یاد گرفتم که اصولا در نوع انتخاب هست. انتخاب‌هایی که از جنس پاسخ هستند و اونهایی که از جنس اقدام هستند.

اونهایی که از جنس پاسخ هستند وقتی اتفاق می‌افتند که تو گزینه دیگری نداری.

اونهایی که از جنس اقدام هستند وقتی اتفاق می‌افتند که تو چند گزینه داری و انتخاب انجام میدی.

این که تو شرکت اول بیشتر کار نکردی و اومدی بیرون از جنس اقدام بود. تصمیم برای ازدواج از جنس اقدام.

اونی تو زندگی موفقه که تو انتخاب‌هاش از جنس اقدام باشند.

موضوع اول: تغییر مدل ذهنی

تغییر مدل ذهنی مهم‌ترین دستاورد زندگی هست.

موضوع دوم: جملات انگیزشی

چرا ما به جملات انگیزشی مثبت علاقه داریم؟

چون چیزی که می‌دونیم رو تایید می‌کنند. چیزی که می‌دونیم و نمی‌تونستیم بگیم رو به شکل خیلی قشنگی بیان می‌کنند.

چون سعی نمی‌کنند مدل ذهنی ما رو تغییر بدند. چون با هر مدل ذهنی‌ای سازگار هستند!

اما و اگر ندارند. خیلی دنیا رو ساده می‌بینند.

موضوع سوم: حفظ وضعیت موجود

ذهن و مدل ذهنی ما چه هدفی رو دنبال می‌کنند؟‌

  1. بقا
  2. حفظ وضعیت موجود

ذهنی که به اندازه کافی توسعه نیافته حفظ وضعیت موجود رو بالاترین اولویتش می‌گذاره.

هر لحظه در زندگی ما رو میشه به چهار بخش تقسیم بندی کرد - رویداد: چیزی که در محیط خارج اتفاق افتاده - پاسخ: عکس العمل ما در برابر رویدادها - اقدام: کاری که انجام دادی و مستقل از رویداده - توقف: کارهای عادی

عبث ترین آدم ها اونهایی هستند که اکثر وقت‌شون با صحبت‌کردن در مورد رویدادها می‌گذره.

موضوع چهارم: رویدادها

بیا رویدادها رو دسته بندی کنیم.

رویدادها دو دسته‌اند: اونهایی که از کنترل ما خارج هستند و اونهایی که تحت کنترل ما هستند.

انگار مدل ذهنی به بحث هایی نظیر هدف انسان از بودن هم نیم نگاهی داره.

امنیت اولویت اول مدل ذهنی توسعه نیافته هست.

سوال اینه که اکثر رویدادهایی که تو بهشون توجه می‌کنی از کدوم دسته ان؟

فکر می‌کنم اکثر تمرکز من روی رویدادهای تحت کنترل من هست.

موضوع پنجم: اقدام یا پاسخ

اقدام یا پاسخ؟

پاسخ دادن مال آدم های عادی هست. یک رفتار پیوسته. ادامه زندگی عادی.

اما اقدام کردن و رفتار ناپیوسته مال آدم موفق و متمایز. کسی که سهم اقدام در رفتارش زیاد میشه یا دیوانه است یا یک انسان متمایز.

موضوع ششم: انتخاب اقدام

بر فرض که اقدام بهتر است. چه اقدام‌هایی بهتر است؟ چگونه در فضای اقدام‌های موجود قدم برداریم؟‌

برای درک بهتر هر بحث: یا مصداق بگیم یا حالت کلی یا جزئی‌ترش (تغییر مقیاس) رو بررسی کنیم.

برنده فرهنگ: حافظ آن‌چنان زیرکانه مبهم و ظریف حرف زده که نفهمیدیم معشوق‌اش زمینی هست یا آسمانی.

دنیای واقعی دنیای کلی گویی و حرف های مبهم نیست. باید مصداقی صحبت بشه.

تغییر مقیاس روش دوم برای فهم بحث هست.

یک کاری که میشه برای تغییر مدل ذهنی انجام بدیم باید سراغ مقیاس بریم.

مثلا راننده تاکسی ای که سر ۵ هزار تومن پول کلاه سر بقیه می‌گذاره، اگر مدیر عامل شرکت نفت میشد کمتر از ۱۰ هزار میلیارد اختلاس نمی‌کرد.

موضوع هفتم: ریسک

ببین. فرض کن یکی ML رو مدتی کار کرده خوشش اومده. بک اند هم خوشش میاد. شبکه هم رفته دوره گذرونده خیلی علاقه داره.

ولی فرانت دوست نداره. این که راحته.

به همه اش هم علاقه داره. تو هر کدومش هم اگر خوب کار کنه نیروی سنیور میشه. ولی اگر همه اش رو بخواد با هم بگذرونه هیچی نمیشه.

میشه بک اند کاری که یه کم کانفیگ سیسکو و میکروتیک بلده. یه کم هم کانفیگ شبکه. ML هم یه چیزایی بلده. تو هیچ کدومش از سنیور نیست.

اینجور نیرویی به درد هیچی نمی‌خوره!

استراتژی تمرکز در برابر مرغ و تخم و مرغ و سبد سهام

تو سبد سهام ما روی خودمون یا شرکتمون سرمایه گذاری نمی‌کنیم. روی ۱۰ تا شرکت مختلف سرمایه گذاری می‌کنیم که هیچ حق تصمیم گیری ای تو هیچ مسئله ای براشون نداریم.

آدم که بخواد روی خودش سرمایه گذاری کنه نمیشه نصفه نیمه سرمایه گذاری کنه.

هنر استراتژی اینه که وقتی می‌بینی ۱۰ تا گزینه داری یک گزینه خوب رو به نفع گزینه خوب دیگه رها کنی.

چیزی که در بیرون دیده میشه با چیزی که در ظاهر دیده میشه فرق داره. توی میدون نبرد معمولا بیشتر رجزخونی ها مال اونهایی هست که نگران شکست خوردنشون هستند.

موضوع هشتم: گزینه‌های دیگر

ارشد خواندن می‌تونستم در شرکت فلانی کار کنم و نکردم.

دکترا: می‌تونستم اپلای کنم و نکردم. چند جا اپلای کردم و نشد! کدومش واقعاً درسته؟ من رزومه ام رو به جاهای زیادی فرستادم و تلاش هم کردم ولی اواخر مسیر به این نتیجه رسیدم که نمی‌خوام.

چون اگر می‌خواستم تا قبلش مقاله ام رو نوشته بودم.

اینجا مدل ذهنی من نسبت به آکادمیک بسیار موثر بود.

الان گزینه سربازی رو انتخاب کردم.

می‌تونستم روی سلامتی ام بیشتر وقت بگذارم و نخواستم! شاید هم نتوانستم.

می‌تونستم در سی شارپ کار کنم و نکردم! اصلا نمی‌دونستم همچین کاری میشه کرد. ولی دوستش دارم. می‌تونستم لینوکس یاد بگیرم و یاد گرفتم.

از تصمیم ها چیزی که خیلی مهم هست گزینه های دیگر هست که انتخاب نکردم. گزینه ای که انتخاب کردی که ارزشی نداره.

سه دسته گزینه داریم گزینه هایی که داشتی و نتونستی انتخاب کنی گزینه هایی که داشتی و نخواستی انتخاب کنی گزینه ای که انتخاب کردی

تو اولی میشه ارزوهات رو پیدا کنی. تو دومی میشه مدل ذهنی ات رو بفهمی. سومی هم بی‌خاصیت هست.

بازی چوبی

مجموعه مدل ذهنی ای که از جامعه میگیری خیلی چیز پایدار و استواری هست. یک ساختار خیلی زیبا و شکیل و مطمئن دارند. بازی Jenga

هر بار که با یک رویدادی مواجه میشیم که مدل ذهنی‌مون نمی‌تونه به درستی تعبیرش کنه،‌ یک بار باید با این ستون مواجه بشیم که چیکارش کنم حالا.

فرض کن تو یه خانواده فقیر باشی. میگن هر کی پولدار هست دزده. کلاهبرداره.

فرض کن تو یه خانواده ثروتمند باشی. میگن هر کی پول نداره تقصیر خودشه. اینا حقشونه بدبخت باشن.

جفت این باورها غلطن.

ماها خیلی وقت ها با هر تضاد و تعارضی یک تیکه از این باورها رو درمیاریم و میذاریم بالا. افق دیدمون بیشتر میشه. ولی حواسمون هست که پایه هامون داره تضعیف میشه. دیگه اون قطعیت رو نداریم. سست میشه.

یادت باشه امنیت کم میشه. مدل ذهنی توسعه یافته امنیت اش رو داره از دست میده.

کسی که میره روی یک نردبان بلند وایمسته که دنیا رو بهتر ببینه ترس از ارتفاع هم داره. جرئتش رو نداریم که ستون رو خراب کنیم.

لذت دیدن دنیا از یک نقطه بلندتر ترس از ارتفاع هم همراه خودش داره. اما ظاهرا تاریخ نشون میده که کسانی که رفتند بالا معمولا راضین و نمی‌خوان برگردن پایین.

بقیه اش موند برای یک روز دیگه !

دام های شناخت شخصیت

همون مثال ریسک پذیری بالا

درون گرایی و برون گرایی: ترجیح است نه ناتوانی صرفا انرژی بیشتری گرفته میشه.

برای یادگیری ترجیح بصری بودن و سمعی بودن

انرژی بیشتری گرفته میشه به معنای ناتوانی نیست.

ریسک پذیر نیستیم.

آدم های که ریسک پذیری کمتری دارند هر بار که ریسک می‌کنند فشار بیشتری بهشون میاد.

تغییر مدل ذهنی ریسک داره.

اولین نکته مهم در مدل ذهنی اینه که باید بپذیریم که باید ریسک کنیم.

کوبیده - شعبانعلی

اما در محیط کارم ریسک می‌کنم. منافعش می ارزه.

حتی اگر محافظه کار هستیم مدل ذهنی از اون چیزهایی هست که می ارزه.

شخصیت : نمای بیرونی مدل ذهنی: نمای درونی

شخصیت: رفتارهای غالب مدل ذهنی: قواعد تصمیم گیری

شخصیت رفتارهای غالب شخص رو میگه. ولی مدل ذهنی خیلی بزرگتره. می‌تونه بگه تو شرایط نامتعارف طرف چه تصمیمی میگیره.

ما هیچ وقت نمی‌تونیم بگیم که این انتخاب مال شخصیت من نیست. مال این شهر نیست. مال این روستا نیست.

ما میتونیم بگیم که این انتخاب گران قیمت هست یا ارزان قیمت.

مثلاً میگن که تو مدل ذهنیت حاضر هستی که مردم رو آدم حساب نکنی؟ میگه ضررهاش رو می‌بینم منافعش رو هم تو بگو. اگر چربید باشه.

ظرف شستن؟ خونه تمیز کردن؟ منافعش چیه؟ ضررهاش چیه؟

آخرین فایل

هممون میدونیم.

مدل ذهنی به نیاز عوض میشه. به نصیحت عوض نمیشه. تغییر به نیاز هست.

مزلو ابراهام

چرا تلاش نمی‌کنی؟ آقا مردم گرسنه ان.

مدل ذهنی به این چیزها نیست. شما اگر بری به بعضی از این فقیرهایی که غذا ندارند ۲ تا غذا بدی میگن که برو کوچه بالایی یکی دیگه اش رو به اون یکی بده.

مدل ذهنی scarcity یا کمیابی ندارند. مدل ذهنی بخشنده به گرسنگی ربطی نداره.

مازلو خودش میگه که خیلی آدم ها در تاریخ بودند که اتفاقا اینها رو همزمان جلو بردند.

مازلو در همون کتابی که مدل خودش رو میگه راجع به خودشکوفایی حرف میزنه.

انسان دو گزینه بیشتر ندارد. رشد یا امنیت.

مزلو میاد مدل میده و من تن پروری خودم رو با ون مدل تقویت می کنم.

وقتی هر چی بیشتر می‌خونی حالت بهتر میشه یعنی یادگیری انجام نشده. خوشحال نباش. این یعنی که برداشتی همه چیز رو با مدل ذهنی قابلیت توجیه کردی!

معمولا بسته های اطلاعاتی رو با سوال و جواب ذخیره می‌کنیم.

فرق ما در سوال هایی هست که می‌پرسیم. آدمی که سوالش رو برای خودش حل می‌کنه میشه یکی مثل من. آدمی که برای همه حل میکنند میشن بزرگانی مثل امیرکبیر.

سوال؟ چه بکنم که زودتر برسم سرکار؟ سوال؟ چه بکنم که همه زودتر برسن سرکار؟

خودمون مقیاس خودمون رو انتخاب می‌کنیم.

چه سوالی میتواند کمک کند که یک خاطره و تجربه به شکل بهتری ذخیره بشه و مدل ذهنی من رو توسعه بده؟

فرق ما اینه که چه سوالاتی می‌پرسیم؟ فایل لیست مدیران بزرگ؟

فرق اونی که اون لیسته با اونی که وسط لیسته چیه؟ کدوم ها رو میشناسم؟ اونی که دنبال امنیت هست اینطوریه.

یکی جک می‌بینه. سوال؟ - این جک رو برای کی بفرستم ؟ - این جک از کجا اومده برم تو کانالش عضو شم؟ - این جک چه نکته ای به من میگه؟ همون جک بوسیدن تو ماشین محمدرضا. آیا من به شریک عاطفی ام به اندازه کافی توجه می‌کنم؟

ما خیلی وقت ها سنگین ترین کتاب ها رو هم می‌خونیم اما مدل ذهنی مون همونی هست که بوده. هیچ تغییری نمی‌کنیم. فقط یک سری حرف رو میشنویم و سرتکون می‌دیم و برای یک سری دیگه تکرار می‌کنیم.

بعضی از ماها ممکنه منفعل زندگی کنیم و به هیچی فکر نکنیم.

ولی وقتی با سوال میشینیم حتی مبتذل ترین چیزها معنا پیدا می‌کنه؟

آدم هایی که جنسشون اقدام هست یک عمر سوال متفاوت پرسیدند.

ما حق مون نیست فنر باشیم. فنر پاسخ میده فقط.

خلاصه از نظر من

تفاوت آدم ها به دو چیز است.

اول این که در مواجهه با هر رویدادی چه سوالی می‌پرسند؟ دوم این که چگونه تصمیم می‌گیرند؟