مصاحبه ناوال با جو روگان

Joe Rogan Experience [#1309] - Naval Ravikant

توانایی شروع مجدد مخالفت با Specialization

روش خوندن خاص ناوال چقدر نظرش در این مورد شبیه شعبانعلی هست. کتاب‌ها رو کامل نمی‌خونه لزوماً.

هزینه سلبریتی بودن

سه چیز هست که همه می‌خوایم: - ثروت - شادی - خوشحالی happy - سلامتی یا تناسب اندام

اهمیت آرام بودن و شاد بودن

اهمیت Social Contractها. اگر چیزی رو می‌خوایم واقعاً انجام بدیم خودمون رو در شرایطی قرار بدیم که یه جورایی مجبور بشیم :))

اگر «ثروت» و «سلامتی» رو یک «تصمیم» در نظر بگیریم. چرا شادی یک «تصمیم» نباشه؟

بعد سراغ تعریف Desire میره و میگه که Desire انتخاب اینه که یک جا unhappy باشیم که بتونیم چیزی رو بدست بیاریم. اینجا باید مواظب بود که تعداد خواسته‌ها بالا نره.

اگر می‌خوای موثر باشی، نیاز به ذهن آروم داری! که تمرکز کنه روی یک چیزی.

ما در دنیای چند برابر زندگی می‌کنیم، هر کاری بکنی هزاران برابر میشه و تاثیرش رو می‌گذاره! دنیا خطی نیست!

ما فکر می‌کنیم که خروجی اینطوریه که یک کاری رو می‌کنی و متناسب باهاش خروجی می‌گیری. اصلاً خطی نیست.

ادمیزاد نباید کار ۹-۵ داشته باشه. با اجاره دادن پولت قرار نیست پولدار بشی!

آزادی به این معنا هست که کسی نتونه بگه کی کار کنی و چی بپوشی و کی بیای و کی نیای

عصر اطلاعات داره دنیا رو به سمت عکس انقلاب صنعتی می‌بره. انقلاب صنعتی سلسله مراتب ساخت. چیزی که باعث میشه شرکت ها یه کار رو داخل شرکت انجام بدن یا خارج شرکت، به هزینه انجام دادن اون بستگی داره. ترجیح اینه که خارجش انجام بشه اگر هزینه و تبادلش زیاده میارن داخل شرکت!

یعنی انقدر تفویض کارها ساده میشه که همه شرکت ها کارهاشون به کارگزاران واگذار می‌کنند و هزینه‌اش رو بهشون میدن.

به سیلیکون ولی هم اگر نگاه کنی همین طوره. شرکت‌های کوچیک روز به روز دارن قسمتهای کوچیکی از شرکت‌های بزرگ رو برمیدارن و خودشون یه شرکت میشن.

کار به شدت حرفه‌ای و تخصصی میشه. کارها قراردادی میشه و ریموت. بر اساس زمان شخصی. بر اساس روش خودمون. و این به شدت پروداکتیو هست.

کارکردن در شرکت‌های بزرگ چندان مزیتی نخواهد داشت. آدم‌ها بر اساس پروژه‌های مختلف دور هم جمع میشن و کاری رو انجام میدن و بعد از اون میرن دنبال کار بعدی. یا تفریح!

با کار کردن در شرکت‌های کوچک خوشحال تر خواهی بود چون روابط انسانی تره. قوانین کمتره. کار کردن لذت بخش‌تره. برای ناوال واضحه این حرف‌ها.

Universal Basic Income: non-solution for non-problems

Socialism vs Capitalism

یادگیری دیجیتال: آموزش نباید تموم بشه.

کدنویسی هیچ‌وقت توسط AI انجام نمیشه. اگر انجام بشه کلاً دیگه کارمون تمومه. ما حتی نزدیکش هم نیستیم.

Narrow AI vs Creative Thinking

ناوال فکر می‌کنه که ته داستان خلاقیت هست که اگر هوش مصنوعی بتونه بهش برسه بازی تمومه.

و قضیه اینه که اون از جنبه دیگه‌ای به ماجرا نگاه می‌کنه. یعنی فکر می‌کنه که حتماً باید یک شبیه‌سازی نسبتاً دقیق از سلول مغز داشته باشیم تا بعد بتونیم مغز رو شبیه سازی کنیم و بعد بشه دانش انسانی رو بهش وارد کرد.

آیا لزوماً فرض درستی هست؟

Compassionate or ethical capitalism

socialism, marxism

free market, free exchange

مشکل اصلی کاپیتالیسم، اینه که شانس برابر نمیده. ولی حواسمون باشه که نباید «خروجی» برابر بده. وگرنه فرض کن تمام تصمیم‌ها و انتخاب‌هایی که در طول مدت زندگی گرفتیم هیچ کدوم موثر نبودند؟

خروجی برابر فقط با زور بدست میاد.

فرض کن یه سری ها انتخاب خوب انجام میدن و یه سری ها انتخاب‌ها بد. بصورت طبیعی نتیجه اینها نباید یکی باشه. اگر بخوای یکیش کنی باید زور رو بیاری وسط.

بازی ارزش افرینی، positive sum هست و اصلاً مثل بورس و موقعیت اجتماعی، zero-sum نیست.

سوسیال از دل میاد و کاپیتالیست از مغز. چون آدم‌ها ذاتاً دنبال تقلب در سیستم هستند هر سیستم سوسیالیستی محکوم به شکسته :))

With my family, I am a communist, with my close friends I am socialist, at my state level, I am a democrat, higher level republican, the whole system libertarians.

با دوستانت، سوسیال باش! با خانواده ات کمونیست!

درآمد نابرابر نتیجه فکر نابرابر و نتیجه تلاش نابرابره!

اگر می‌خوای ببینی که کی داره بر تو حکمرانی می‌کنه ببین که کی رو نمی‌تونی نقد کنی؟

دنیای امروز چالش‌های متفاوتی داره. قدیم ما متعلق به یک قبیله بودیم. متعلق به یک دین. یک کشور. یک مذهب. و هویت‌مون رو اونطوری شکل می‌دادیم و حمایت دریافت می‌کردیم. چالش اون زمان مبارزه با بقیه قبیله‌ها بود که سعی در نابودی داشتند.

الان آزادیم. الان تنهاییم! خانواده دورن. دوستان دورند. تو اپارتمان تنهایی زندگی می‌کنیم. تنهایی کار می‌کنیم. به هیچ دین و کشور و مذهبی وابسته نیستیم. عالی!

حالا اگر بخوان به تو حمله کنند تنهایی!

شبکه‌های اجتماعی: اعتیاد درست کردند. کل مکانیزم‌های اعتیاد رو شکل دادند برات. مثل یک Rat. غذا: شکر رو گرفتند و جوری داخل غذا گذاشتند که همش بخوایم بخوریم مواد: مواد شیمیایی رو جوری درست کردند فیلم‌های تحریک کننده (!): دیگه نمی‌خوایم وارد اجتماع بشیم بازی های ویدئویی: یک راه دیگه

سختی زندگی مدرن غلبه بر اعتیاد به این چیزهاست!

کاری که اینترنت انجام میده اینه که برای شبکه‌های اجتماعی، چیزهای متوسط از بین میرن. مثلاً فرض کن والمارت و خیلی استودیوهای دیگه از بین میرن.

یک سری شرکت فوق العاده بزرگ میان وسط و میلیاردها آدم که بصورت مستقل کار می‌کنند.

مثلاً کل قضیه گزارش گری میشه یک شبکه فیس بوک و هزاران آدم مستقل. سازمان‌های میانی از بین میرن.

پس عملا شبکه‌های اجتماعی با الگوریتم هاشون رئیس جمهور و نمایندگان رو انتخاب می‌کنند و قدرتمندترین افراد کسانی هستند که دارند این الگوریتم ها رو می‌نویسند.

پس ما شبکه‌های اجتماعی غیرمتمرکزی رو خواهیم داشت!

صحبت‌های طولانی و حوصله سربر راجع به چپ و راست و این حرفا

یه صحبت جالب داشت: اگر می‌خوای توانایی فکر کردن شفاف و مستقل رو داشته باشی نمی‌تونی به حزب متعلق باشی. وقتی تو یک حزب باشی نهایتاً یه سری اصول غیرقابل تغییر دارند که باید بپذیری. اصلاً نمیشه اسم خودت رو متفکر بگذاری اگر همه افکارت از بقیه بیان.

به بیماری ها دقت کن.

most of our modern life. all of our diseases are diseases of abundance not scarcity.

تمام مشکلات بشر از این میان که نمی‌تونه نیم ساعت تو یه اتاق با خودش بشینه.

superpower of being alone and enjoying it.

مدیتیشن مثل نخوردن شکر می‌مونه.

مدیتیشن هنر هیچ کاری نکردنه و تمام. فایده اش چیه؟

فکر کن هزاران ایده و فکر داشتی که هیچ وقت فرصت فکر کردن بهشون و عمیق شدن رو نداشتی. وقتی مدیتیشن انجام میدی این افکار فرصت بروز پیدا می‌کنند.

مثل اینه که به تراپیست پول بدی برات مشکلاتت حل کنه.

حالا این صندوق افکار کم‌کم بسته میشن و انگار ایمیلهات خونده میشن. حالا که ذهنت خالی میشه. تنها چیزهایی که بهشون فکر می‌کنی چیزهایی هستند که دیروز اتفاق افتادند چون بقیه پردازش شده اند.

the ultimate goal is peace. peace is happiness in rest.

صلح با حل مشکلات بیرونی بدست نمیاد. اونها حل نمی‌شن. صلح با پذیرفتن اینها بوجود میان. یه چیز درونیه.

چقدر جو روگان در مقابل خود ناوال سطحش پایین تره. خیلی پایین‌تره. اصلاً در حد هم نیستند.

معنای زندگی

شاد بودن چیزی هست که باید براش آموزش ببینیم

Will I be interested in learning this thing if I couldn't tell anybody about it.